سریال Attack on Titan که بر اساس مانگا Hajime Isayama ساخته شده، با Eren Yeager، قهرمان محبوب و به ظاهر معمولی، شروع شد. Eren به عنوان یک جنگجوی آزادیخواه که به دنبال انتقام بود، معرفی شد، بنابراین وقتی ناگهان تبدیل به یک شرور شد، خیلیها شگفتزده شدند. Eren همیشه به انتقام از تایتانها مشتاق بود، چون وقتی Wall Maria شکست، شاهد خوردن مادرش توسط یک تایتان بود. او با نفرت شدید از تایتانها، سوگند خورد که همه آنها را نابود کند. اما در یک چرخش غیرمنتظره، تایتانها در واقع همتایان Eldian بودند که به زور به موجودات وحشی آدمخوار توسط دنیایی نفرت انگیز تبدیل شده بودند. این حقیقت قدرتمند و تاریک بود که Eren را به عمق نابودی کشاند و هدف خشم خود را به همه و همه چیز خارج از دیوارهای Paradis گسترش داد. همانطور که Eren شروع به پذیرش نقش خود به عنوان Attack Titan کرد، این نیز برای او آشکار شد که جنگ، خونریزی و سرکوب مداوم در دنیای آنها ادامه خواهد داشت. مگر اینکه کاری در مورد آن انجام دهد، مردم Paradis برای جنایات اجدادشان رنج خواهند برد. این چرخه جنگ بود که باعث شکست Wall Maria شد که منجر به مرگ مادر Eren شد. این باعث ایجاد اشتیاق Eren برای انتقام و صلح برای رنج مردمش شد که تنها از طریق اقدامات فاجعه بار و وحشیانه حاصل می شود. این یک شگفتی برای طرفداران بود وقتی Eren در فصل آخر Attack on Titan نقشه خود را برای شروع Rumbling به حرکت درآورد. به گذشته نگاه کردن به وقایعی که منجر به آن شد، Rumbling همیشه اجتناب ناپذیر بود، اما برخی هنوز تعجب می کنند که Rumbling دقیقاً چه بود و چرا Eren معتقد بود که این تنها اقدامی است که باید انجام شود.
Rumbling یک ارتش عظیم از تایتانهای غولپیکر بود که در دیوارهای Paradis محبوس شده بودند. پادشاه Karl Fritz، جد Eren، این ارتش را به عنوان یک بازدارنده برای جلوگیری از حمله دشمنان خارجی به Paradis ایجاد کرد. اما Eren معتقد بود که Rumbling تنها راه برای صلح برای مردم Paradis است. او معتقد بود که اگر همه مردم خارج از دیوارها را نابود کند، مردم Paradis می توانند در نهایت آزاد و صلح آمیز زندگی کنند. Eren با شروع Rumbling، جهان را به یک جنگ خونین و ویرانگر کشاند. او میلیونها نفر را کشت و به کره زمین آسیب جبرانناپذیری وارد کرد. اما او همچنین به مردم Paradis آزادی داد. آنها دیگر مجبور به زندگی در ترس از حمله خارجی نبودند. در نهایت، Eren توسط Mikasa کشته شد. اما میراث او همچنان بر دنیا باقی مانده است. او نشان داد که حتی قهرمانان نیز می توانند شرور شوند. او همچنین نشان داد که برای رسیدن به صلح، گاهی اوقات باید اقداماتی انجام داد که غیرقابل تصور هستند.
اِرن تایتان بنیانگذار رو به دست آورد، و خیلیا ازش خواستن که یه Rumble جزیی راه بندازه تا پارادیس فرصت پیدا کنه از نظر تکنولوژی پیشرفت کنه و با دنیای بیرون همگام بشه. این کار با تهدید دنیا به اینکه پارادیس رو به حال خودش بذارن، انجام میشد. همزمان، زِیک، برادر ناتنی اِرن، میخواست از قدرتای تایتان بنیانگذار برای از بین بردن مردم خودش با ناباروری اجباری برای طرح "اصلاح نسل" خودش استفاده کنه. زِیک معتقد بود که همه الدیاییا به خاطر گناهای گذشته خودشون سزاوار مرگ هستن. اِرن با زِیک موافق نبود، اما برای مدتی با طرحش همراه شد. اون همچنین معتقد نبود که حتی یه Rumble جزیی کافی نیست تا حملات مداوم دنیا به پارادیس و آزار و اذیت مداوم الدیاییا رو متوقف کنه. برای اِرن، تنها راه دادن صلح واقعی به الدیاییا این بود که یه Rumble کامل رو آزاد کنه و همه چیز رو فراتر از پارادیس از بین ببره. دوستای اِرن با هم متحد شدن تا اون و Rumble رو متوقف کنن، دنیا رو از ویرانی کامل نجات بدن، در حالی که همزمان تمام تایتانای باقی مونده رو نابود کنن تا الدیاییا بتونن از نو شروع کنن. در مقابل، الدیاییای متعصب و پرشور که به عنوان یاگریستا شناخته میشن، زندگی و مرگ خودشون رو برای تحقق قتل عام جهانی اِرن اختصاص دادن.
تایتان بنیانگذار همچنین به خون سلطنتی الدیایی برای فعال کردن و فرمان دادن بهش نیاز داشت، که از زِیک بود. تا زمانی که زِیک هنوز زنده بود، غیرممکن بود که گشت دیده به پایان دادن به نابودی اِرن پایان بده. اِرن یه مصالحه تاریک رو با نگه داشتن زِیک زنده انجام داد، اما اون رو در Paths قدرتمند و ناامید رها کرد. وقتی زِیک بعداً از کنترل اِرن آزاد شد و از تایتان بنیانگذار بیرون اومد، لوی اون رو سر برید و دستوری رو که بر تایتانای غول پیکر در حال فروریختن داشت متوقف کرد. خواه گفت یا ناگفته، اِرن به دوستای خودش و عزیزانش اعتماد کرد، میدونست که اونها در این موقعیت برمیخیزن و اون رو قبل از نابودی جهان متوقف میکنن. میکاسا آکرمن در سر تایتان بنیانگذار جستجو کرد، اِرن رو پیدا کرد و سپس سرش رو از ستون فقرات جدا کرد. این اون رو کشت و Rumble رو به طور کامل متوقف کرد. وقتی اون سر بریده اون رو در دستاش نگه داشت، میکاسا لبای اِرن رو بوسید. این باعث شد یمیر کنترل خودش رو بر تایتان بنیانگذار رها کنه، که به طور دائمی انسانها رو از کنترل Titans بازداشت.
برنامه ارن تا حدودی جواب داد. با کشتن 80 درصد از همه موجودات روی زمین، ارن به باقیمانده مارلیها و اتحاد (که از بقایای هنگ اکتشاف، تیم جنگجوی مارلی و دیگر سرگردانها تشکیل شده بود) چارهای جز جنگیدن کنار هم یا نابودی کامل نداشت. با این حال، او هنوز یکی از بزرگترین جنایات بشریت را در نام یک دیدگاه آزادیخواهانه و خودخواهانه مرتکب شد. ارن میلیاردها نفر بیگناه را برای جنایات چند نفر کشت، به همان شیوهای که مارلیها با مردم او کرده بودند، و خودش را یک قاتل و خودخواه متکبر ثابت کرد. با وجود داشتن قدرت ترکیبی تایتانهای حمله و بنیادین که به او اجازه میداد زمان را فراتر رود و تاریخ را دوباره بنویسد، ارن یک بدبین fatalist بود که تسلیم شد و کشته شد. او این را با یک دیدگاه خود بزرگبینانه توجیه کرد که به راحتی او را در نقش یک شهید قرار داد. به طور خلاصه، ارن چیزی بیش از یک بچه عصبانی نبود که در یک خشم نوجوانی دنیا را به پایان رساند.
جالب اینجاست که ارن از این موضوع آگاه بود. پس از اینکه به معنای واقعی کلمه توسط آرمین آرلرت به هوش خود بازگشت، ارن اعتراف کرد که احمقی بود که توسط خشم و ناامیدی کور شده بود. حتی اگر او معتقد بود که رامبلینگ اجتنابناپذیر است و در حالی که از قدرتهای متافیزیکی تایتانها استفاده میکرد، نتوانست پایانی به طور غیرممکن کامل پیدا کند، هنوز هیچ بهانهای برای راندن دنیا به لبه انقراض نداشت. اجازه دادن او به کشته شدن توسط اتحاد (به طور خاص، میکاسا) یک قربانی نجیب نبود، بلکه راهی آسان برای فرار از مسئولیت و راهی برای ایجاد یک میراث غیرقابل کسب برای خود بود. اگرچه اتحاد تنها به سختی رامبلینگ را متوقف کرد و از میلیاردها زندگی نجات نداد، اما آنها حداقل توانستند به اندازه کافی از بشریت را نجات دهند و ارن را مجبور کنند تا گناهان خود را بپذیرد. این یک پایان انسانیتر و بهتر از مانگا بود، که به طور بحثبرانگیز با آرمین که از ارن برای تبدیل شدن به یک قاتل دستهجمعی تشکر کرد و در نتیجه او را تأیید کرد.
رامبلینگ بیش از آن که ترسناکترین بازدارنده حمله به تایتان بود، تجسم فیزیکی گناه و خشم الدیانس بود و یکی از بارزترین تصاویر تلافی متقابل مطلق در انیمه بود. در پایان حمله به تایتان، رامبلینگ به یادآوری غمانگیزی برای جهان از نوع تلافی آن بود که میتواند از طریق ادامه اعمال شرارت خود پرورش دهد. برای الدیانس متعارض، رامبلینگ یا تلافی طولانیمدت آنها بود، یا گناه بزرگترین مردم آنها. برای ارن، رامبلینگ بزرگترین اشتباه او بود. استفاده ارن از آن منطق منطقیتر زندگی سخت او بود. ارن چیزی جز مرگ، رنج و بقا را نمیدانست. او هرگز واقعاً زندگی را که یک نوجوان مانند او باید داشت، زندگی نکرد. جای تعجب نیست که او نتوانست (یا نخواست) راهی برای صلح پیدا کند که نیاز به هیچ گونه درگیری و خونریزی نداشته باشد. برای ارن، رامبلینگ تنها راهی بود که او میتوانست در جهان تاریک و ناقص واقعی، نوعی نمایندگی و قدرت را بازیابد.
جهت مشاهده این بخش لطفا وارد اکانت خود شوید.