نقد و بررسی قسمت 2 انیمه The Dangers in My Heart Season 2: اصلاً دوست ندارم هر قسمت انیمه رو عالی خطاب کنم، ولی واقعاً نمیتونم تصور کنم که این وقایع چطور از BokuYaba بهتر به تصویر کشیده بشن. خب، این موضوع از اصالت بینظیر نوشتههای نوریو-سنسی شروع میشه، ولی انیمه در این فصل واقعاً عالی شده (البته، این موضوع رو هم باید در نظر گرفت که مواد اولیه عالی بودن). و نمیتونم این موضوع رو نادیده بگیرم که ایچی به هر دلیلی به طراحی شخصیتهای مانگا خودش نزدیکتر شده (آنا همیشه خیلی نزدیک بود) - شاید ADهای مختلف و انیماتورهای کلیدی که نقشهای بزرگتری رو ایفا میکنن. ما مطمئناً میدونیم که آکاگی-سنسی میدونه چطور این نوع مطالب رو اقتباس کنه.
هر کسی که سنش از یه حدی بیشتر باشه یا طرفدار موسیقی خوب باشه، حتماً "ملیله" کارول کینگ رو میشناسه. این آلبومی هست که ممکنه فکر کنی یه مجموعه از بهترین آهنگها یا یه آلبوم ترکیبی خفن هست، چون همه آهنگهای روی اون هم عالی هستن و هم تکآهنگهای موفقی بودن. ولی اینطور نیست، این یه آلبوم استودیویی هست که اتفاقاً همه آهنگهای اون کلاسیک هستن.
همین موضوع رو میشه در مورد فصل جدید Boku no Kokoro no Yabai Yatsu هم گفت. بازدیدهای این فصل همچنان ادامه دارن. هیچ استراحتی وجود نداره، هیچ هفته تعطیلی وجود نداره. و هر بار که فکر میکنی دیگه نمیتونه خودش رو بالا بکشه، خودش رو بالا میکشه. این فصل یه سواری جهنمی خواهد بود.
من خودم یه پسر 13 ساله بودم. هرچند من هیچوقت خودم تو موقعیتی که کیو این هفته داشت قرار نگرفتم (تعداد کمی از پسرا این کارو کردن)، ولی میتونم به طور کلی صحت این تجربه رو تایید کنم. نوریو هم هرگز یه دختر نبوده، ولی یه دختر 13 ساله بوده (البته اون اعتراف میکنه که کیو آواتار اون تو این سریاله)، و من از تجربه کاملاً معتبر اون هم استفاده میکنم. هجوم همه این تغییرات غیرممکنه که باهاش ارتباط برقرار نکنی – با این حال این سریال به یه شکلی انجامش میده. این تجربه رو مثل چای شیر تقطیر و بطری میکنه (چه جای جالبی برای آنا برای نگهداری اون بطری).
خب، این وضعیت برای کیو واقعاً خندهدار بود. برهنه بودن در آپارتمان یامادا خودش دردسر بزرگی بود. بعد هم با دست روی آشغالهای خودش توی حموم با یامادا حرف زد! یعنی چهکار میکرد؟ بعد از حموم هم دید که لباسهای تعویضی که یامادا گذاشته بود، لباسهای خودش هستند. یعنی یامادا لباسهای پدرش را به او نمیداد؟
اما بدتر از همه اینها، لباس زیر کیو گم شده بود. یعنی باید با شلوار ورزشی آنا کماندویی میشد. البته این هم یک موضوع دوگانه بود. از یک طرف، یعنی باید با شلوار ورزشی آنا میگشت. از طرف دیگر، خودش بود که لباس زیرش را با بقیه لباسهایش توی کیفش گذاشته بود.
آنا از قبل همه چیز رو برنامهریزی کرده بود. کیتهای هات پات خانواده رو آورده بود، اما به محض اینکه کیو از حموم اومد بیرون، لباسهای راحتی پرندهای موئهکو رو بهش داد (که موئهکو حتی وقتی متوجه نمیشد، با خودش آورده بود) تا کیو توی اونها فرو بره.
تو این مرحله، اپیزود - و آنا - به قلمروی خیلی فکری و فلسفی فرو رفت. آنا یکی از سالنامههای قدیمیش رو درآورد (که یه حرکت برای ایجاد صمیمیت با ایچی بود)، اما اون رو به مکانهای تاریک برد، مخصوصاً وقتی که از پیانوی خانواده پرسید.
آنا خیلی چیزها رو امتحان کرده بود و ول کرده بود، و در حالی که مامان و بابا همیشه غذاهای مورد علاقهش رو برای دلداری دادن بهش درست میکردن و اون رو تشویق میکردن که ادامه بده، اون نگران بود که به دلیل نقصهایی که میفهمید، سربارش باشه.
اخیراً یه چیزایی به ذهنم رسیده که فکر میکنم آنا خیلی شبیه به باکوگو از انیمه قهرمانانه است. هر دوشون تکفرزند هستن، با یه مامان قوی و یه بابا آروم. هر دوشون هم همیشه به خاطر چیزی که هیچ ربطی به خودشون نداشت مورد تحسین قرار میگرفتن. باکوگو به خاطر قدرتش و آنا به خاطر زیبایی و هیکلش.
هر دوشون هم تکفرزندهای کلاسیک هستن، یعنی کاملاً خودمحورن. البته شخصیتپردازیشون خیلی متفاوته. آنا همیشه نگران اینه که دیگران چطوری اون رو میبینن، و همیشه سعی میکنه افراد و رویدادها رو طوری دستکاری کنه که اونها فکر میکنن باید باشن. و البته این شامل کیو هم میشه.
با توجه به سنشون، عجیب نیست که هر دو یامادا و ایچی در مورد اینکه عشق واقعاً چطور کار میکنه، کاملاً بیتجربه باشن. فرق اینه که آنا کاملاً از این موضوع آگاهه، حتی تا حدی که به شکافهای تجربهش وسواس داره، در حالی که کیو فکر میکنه که همه چیز رو میدونه.
احساس میکنی که کل این قسمت حمام-آپارتمان یه برنامهریزی قبلی برای آنا بوده (فراموش نکن که اون چطوری کیو رو توی اولین قرار ملاقاتشون در شیبویا مانور داد). اون قرار ملاقات خیلی خوب بود، اما اون زمان داشت تا اون رو با جزئیات برنامهریزی کنه - این بار اون رو یهویی انجام داد. اون یه فرصت دید و ازش استفاده کرد، اما از کنترلش خارج شد و همهچیز به هم ریخت.
پاسخ کیو به لحظه آسیبپذیری آنا، خیلی کیوتاروئه: خودشو مقصر هر سوءتفاهمی بینشون میدونه و به حکیمش درباره ناامنیهاش آرامش میده. هر وقت مجبوره بدون فکر عمل کنه، غرایز ایچی کاملاً مشخصه: فکر کردنه که اونو از مسیر خارج میکنه.
اما بعد یه خط از مامان سگهای جهنم رو آزاد میکنه و مجبور میشه برای اولین بار (به گفته خودش) به مادرش دروغ بگه. طبیعتاً کیو از این بابت احساس بدی داره، اما حقیقتاً هیچ کدوم تقصیر اون نیست. ملاقات با والدینش توی این شرایط (و با لباس آنا) یه ایده وحشتناکه. و خیلی چیزهای دیگه هم در حال وقوعه که اونو به هر حال از بین میبره، مثل اینکه نه یک بار بلکه دو بار با اون در رختخواب بوده.
اینجا خیلی اتفاق میفته، حتی برای یه سریالی که اینقدر زیرمتن داره. آنا یه چیزی در مورد باباش میگه که "یه کم شبیه..."ه، اما کیو انگار متوجه نمیشه. حتی با وجود لوسیفر نیگوریکاوا که بهش میگه به آنا علاقه داره، کیو هنوز سعی میکنه به خودش بقبولونه که فقط یه "دوست عادی" برای آنا هست. منطقش اینه که اگر آنا واقعاً بهش علاقه داشت، اجازه میداد والدینش اون رو توی خونش ببینن. من فکر میکنم کیو میدونه چقدر این حرف مسخره است، اما این خودتحقیری انقدر ذاتی هویتش شده که به سختی میتونه ازش رها بشه.
تو مدرسه، گروه بازیگری تعطیل شده و وقت جودو رسیده. آنا جودو رو به جای رقص انتخاب میکنه، چون تو رقص خیلی بده (که آداچی رو خیلی ناراحت میکنه). کفشهای مدرسه بوی خیلی بدی میدن و این باعث ناراحتی آنا (و کانزاکی) میشه. بو موضوع مهمی تو این قسمته، چون کیو خیلی وسواس داره که لباسهای آنا موقعی که با مواد شوینده خانوادهاش متفاوته بوی خوبی بدن (این باعث میشه که کیو با کانا آشنا بشه، که اقتباسی از یکی از فصلهای اضافی توییتره). کیو با یه بحران وجودی دیگه هم مواجهه: تغییر صدایش. این باعث میشه که کیو به معنای بزرگ شدن و رابطهاش با یامادا فکر کنه. کیو فکر میکنه که یامادا بالاخره ازش جدا میشه و یه دوست پسر سنتیتر پیدا میکنه.
دیدگاه آنا در این مورد با کیو فرق داره. اون فکر میکنه بزرگ شدن ایچی جالبه، چون همه چیز رو در مورد اون دوست داره و میخواد هر چیزی رو که باید تجربه کنه، تجربه کنه. این یکی دیگه از تفاوتهای اونهاست: آنا میتونه خودش رو در لحظه از دست بده، در حالی که کیو مدام خودش رو با فکر کردن زیاد سنگین میکنه.
اما کیو به خاطر آنا داره کمکم تغییر میکنه و خودش هم این رو میدونه. آنا باعث میشه که کیو پیشفرضهاش رو در مورد زندگی و خودش زیر سوال ببره. همچنین به کیو کمک میکنه تا با درک عمیقتری از آنا و دنیای مشترکشون، چیزها رو واضحتر ببینه.
بوکویابا نشون میده که چرا رام کام دبیرستانی یه زیرژانر فوقالعادهایه و چرا خودش یه نمونه بینظیری از اونه. بازم اصالت، اما همچنین تعادل بین معصومیت و آگاهی، نشاط و شرمندگی. تنش -- توی این سن هیچوقت با صداقت و هنر کمتری به اندازه این سریال به تصویر کشیده نشده. توی اون سن نمیشه ازش فرار کرد، اما پذیرفتنش به صورت روایی بدون اینکه بیاهمیت جلوه بده یا ازش برای خندههای ارزون استفاده بشه، فوقالعاده سخته و نادره. بوکویابا هیچوقت ازش نگاه نمیکنه، اما در عین حال خیلی عمیقتر میبینه. به همین دلیله که این سریال خاصه.
دانلود انیمه Boku no Kokoro no Yabai Yatsu Season 2 / دانلود انیمه
جهت مشاهده این بخش لطفا وارد اکانت خود شوید.