انیمه خاطرات یک عطار قسمت 16: چند ماهی است که در دربار امپراطوری چین باستان دختری 17 ساله به نام مائومائو ربوده شده و مجبور شده است تا به عنوان خدمتکاری پایینرتبه در کاخ امپراطور خدمت کند. او موفق میشود تا روحیه کنجکاو و عملگرای خودش را حفظ کند و قصد دارد تا پایان سالهای بردگیش کار کند. هرچند خبری به گوشش میرسد که دو نوزاد امپراطور به شدت بیمار شدهاند. او تصمیم میگیرد مخفیانه دست به کار شود و از تجربیاتش به عنوان داروسازی که در منطقه فاحشهخانههای فقیرنشین بزرگ شده است استفاده کند. با وجود تلاشهای مائومائو برای ناشناس ماندن، او خیلی زود توجه جینشی راه به خود جلب میکند، و خواجهی بانفوذ متوجه استعداد او میشود. مائومائو خیلی زود خودش را در دربار داخلی امپراطور میبیند، جایی که به تدریج با استفاده از دانش و شخصیت عجیب غریبش میتواند نامی برای خود بسازد و رازهای مختلف پزشکی را حل کند.
نقد و بررسی قسمت 15 انیمه The Apothecary Diaries
اپیزود جدید خاطرات یک عطار خیلی ساده بود. معمایی پیچیده نبود و شخصیتهای اصلی هم فرصت زیادی برای رشد نداشتند. فکر میکنم در آخر اپیزود یک راز کوچک وجود داشت، ولی مطمئن نیستم. میدونم که طرفداران رمان و مانگا این مجموعه در مورد جنبه معمایی آن دو دسته شدهاند. بعضیها دوستش دارند و بعضیها نه. من خودم معماها را دوست دارم، پس این اپیزود مشکلی برای من نداشت.
گاوشون مائومائو رو مجبور میکنه که توی این معما کمکش کنه. یه بوروکرات مسموم شده با فوگو و این مسمومیت شبیه به یه مورد مشابه که ۱۰ سال پیش اتفاق افتاده، هست. گاوشون میدونه که مائومائو عاشق معماها و سموم هست و میتونه کمکش کنه. اون همچنین مطمئنه که مائومائو باهوشه و میدونه که چه موقع باید دهنش رو بسته نگه داره. جینشی از این تعامل حسادت میکنه. هم به خاطر احساس مالکیت نسبت به مائومائو و هم به خاطر اینکه دوست داره همیشه مرکز توجه باشه. ولی اون هم حواسپرتیهای خودش رو داره، که توی ادامه این قسمت میبینیم.
گاوشون مائومائو رو میفرسته تا توی آشپزخانه بوروکرات سرک بکشه و یه مرد جوان به اسم باسن هم مسئول تحقیقاتش میشه. باسن نسبت به مائومائو نسبتاً اخموی هست و میگه که "به نظر آشنا میرسه". پس معلومه که یه چیز مشکوکی توی جریانه.
تو عمارت، خیلی سریع معلوم میشه که کی مسئول مسمومیت بوده. به محض اینکه برادر کوچکتر بوروکرات از دیدن غریبهها توی آشپزخونه غرغر میکنه. معلوم میشه که ماهی پفشده مقصر نیست (که سرآشپزها توی هر دو مورد میگن که حتی توی شب حادثه سرو نشده بود) بلکه یه جلبک دریایی خاصه که مائومائو توی انبار آشپزخونه پیدا میکنه.
اما خبر اصلی اینه که لاکان بالاخره از پس زمینه بیرون اومده و توی کانون توجه قرار گرفته. شنیده که بعضی از مقامات دارن در مورد دختر خدمتکاری که پرونده آتشسوزی انبار لیهاکو رو حل کرده حرف میزنن و اون از اون دسته آدماییه که از این خبرا خوشش میاد.
جینشی بعداً فاش میکنه که لاکان توی محل کارش ازش اذیت میکرده - "واسه من چشمروشنی داره" - و خود لاکان هم برای یه ملاقات ظاهراً دوستانه به خونه جینشی میره. ولی از همون اول بینشون جرقه میپره و کاملاً مشخصه که این مرد مسنتر کسیه که این ملاقات رو ترتیب داده.
لاکان یه معمای سخته. علاقهش به مائومائو یه فضای خطرناکی داره، و فقط به درخواست کمکش برای تحقیق در مورد مرگ یکی از آشنایانش محدود نمیشه - تامینکننده قصر، که با "وصیتی گیجکننده" مرد و اسرار حرفهای خودش رو به فرزندانش منتقل نکرد. داستانی که اون درباره زنی که در خانه وردیگریس شیفتهش شده بود، به خصوص وقتی از "کاهش ارزش اون" صحبت میکنه، شومتره.
حال و هوای اینجا اینه که این مردی خطرناک و احتمالاً شیطانی است، اما من نمیدونم که با توجه به گستردگی پخش این شایعات، این یک کمی اشتباه نیست (و باز هم برادر کوچکتر معلوم شد که مسمومکننده بوده است).
لاکان و پروندهاش ممکنه به نوعی با راز اول اپیزود مرتبط باشه. این احتمال وجود داره چون خاطرات یک عطار قبلاً این مسیر رو طی کرده. و کاملاً واضحه که هر کسی که ایده استفاده از جلبک دریایی سمی رو توی سر برادر کوچکتر گذاشته، عامل آیندهای در طرحه. ولی حقیقت احتمالاً پیچیدهتر از اینه و من ترجیح میدم لاکان هم همینطور باشه. من مطمئنم که اون نقش مهمی توی رویدادهای آینده ایفا خواهد کرد، ولی نسبت به اینکه اون نقش چه خواهد بود، اعتماد به نفس بسیار کمتری دارم.
جهت مشاهده این بخش لطفا وارد اکانت خود شوید.