علاقهمندان به انیمههای اکشن و خلافکاری، آمادهی سفری هیجانانگیز به دنیای انیمه Wind Breaker باشید! این انیمه که از 17 فروردین 1403 پخش خود را آغاز خواهد کرد، داستان هاروکای ساکورا، دانشآموزی جسور و قوی را دنبال میکند که به دنبال رقیبان قدرتمند و مبارزات نفسگیر است. استودیو CloverWorks، سازنده انیمههای محبوبی مانند The Promised Neverland و Horimiya، ساخت این انیمه جذاب را بر عهده دارد. ستورو نی، مانگاکای خلاق، با خلق مانگای Wind Breaker، زمینهساز ساخت این انیمه شده است. ژانرهای مدرسهای، اکشن و خلافکاری در انیمه Wind Breaker با هم ترکیب شده و داستانی پرماجرا و هیجانانگیز را رقم زدهاند.
اطلاعات این انیمه
خلاصه داستان:
هاروکای ساکورا، پسری جسور و تشنه مبارزه، به دنبال قویترینها میگردد تا قدرت خود را به اثبات برساند. او به دبیرستان فورین، مأمن خلافکاران و اوباش شهر، قدم میگذارد. جایی که دانشآموزان به جای درس خواندن، با مشت و لگد با یکدیگر رقابت میکنند. اما هاروکای به دنبال صلح و آرامش نیست، او فقط میخواهد به قله قدرت برسد و در این راه با هر کسی که سر راهش قرار بگیرد، مبارزه میکند.
Chaf: با توجه به موفقیت روزافزون توکیو ریونجرز، ژانر "فوریو" علیرغم جایگاه خاص خود، مجددا مورد توجه قرار گرفته است. در راستای این محبوبیت، مانگای جدیدی با عنوان "بادشکن" اثر ساتورو نی، با رویکردی مدرنتر از عناوین پیشین این ژانر، به دست مخاطبان رسیده است.این اثر را میتوان خلاصهای از سبک "فوریو" دانست که تمام المانهای کلیدی این ژانر را در خود جای داده است. در جای جای داستان، میتوان الهامگیری از عناوین مهم این ژانر را مشاهده کرد.از نظر طراحی شخصیت، بادشکن شباهتهایی به آثار مدرن و پویایی مانند توکیو ریونجرز دارد. با وجود شباهت کلی در سبک طراحی، نویسنده این اثر پویایی بیشتری به آن بخشیده است.داستان اصلی، به ویژه در کلیت و نحوه شخصیتپردازی، به شدت تحت تاثیر مانگای "Sugarless" اثر ماسامی هوسوکاوا قرار دارد. در روابط بین شخصیتها، نویسنده از سخنرانیهای اغراقآمیز در مورد دوستی استفاده کرده است. این رویکرد، ما را به یاد آثاری مانند "Rokudenashi Blues" یا "Crows" میاندازد، با این تفاوت که در بادشکن شاهد روابطی زمینیتر و سادهتر هستیم.این مورد، یعنی استفاده از دیالوگهای تخت و گاه غیرضروری، یکی از نقاط ضعف اثر به شمار میرود. با این حال، این ویژگی تا حدی جزئی از المانهای ژانر "فوریو" محسوب میشود.به طور خلاصه، بادشکن را میتوان فشردهای از کلیشههای رایج در ژانر "فوریو" دانست. اگرچه این اثر چندان خلاقانه نیست، اما خواندن آن همچنان لذتبخش است. روند کلی داستان مثبت بوده و پتانسیل رسیدن به نقاط قوت را دارد. با این وجود، در مورد شخصیتپردازی اثر، به دلیل تکرار کلیشهها، انتقاداتی وجود دارد.
jaliscojackson: مدت زیادی است که مانگایی به حدی ضعیف نخوانده بودم که مرا به نوشتن نقد وادار کند. چند روز پیش توکیو ریونجرز را خواندم و فکر میکردم دیگر هرگز با مانگای خلافکارانهای به این بدی برخورد نکنم. بادشکن صد در صد یک مانگای خلافکارانه نیست، اما تا حدودی در این دسته قرار میگیرد. مشکل توکیو ریونجرز این بود که فاجعهای تمام عیار بود، اما حداقل مجبورم میکرد به خواندن ادامه دهم، چون میخواستم ببینم چه مزخرفی قرار است بعدا اتفاق بیفتد، نویسنده چه تصمیم احمقانه دیگری برای نابود کردن بیشتر این داستان غیرقابل نجات خواهد گرفت. مشکل بادشکن این است که حتی یک ایده خلاقانه در آن وجود ندارد و در نتیجه مجبور شدم خودم را وادار کنم حتی چندین فصل را بخوانم، به این امید که نویسنده یاد بگیرد حداقل چیزی شبیه به یک داستان بنویسد. «خلافکاران» در بادشکن تنها به این معنا خلافکار هستند که در مدرسه بر اساس قدرت سلسله مراتبی وجود دارد و خود مدرسه کمی هم روی در و دیوارش نقاشی دیواری دارد. در غیر این صورت، این شخصیتها فقط مبارز هستند، نه خلافکار. آنها سیگار نمیکشند، مشروب نمیخورند، کسی را اذیت نمیکنند، هیچ کاری از این قبیل انجام نمیدهند. آنها فقط شبیه پلیس هستند و همگی برای دور نگه داشتن شرورها گشتزنی میکنند. آنها فقط با «آدمهای بد» مبارزه میکنند و آدمهای بد همیشه شخصیتهای قالبی و کلیشهای هستند که بارها دیدهاید، با این تفاوت که حتی یک شخصیت قالبی هم دارای ابعاد دوم و سوم است. آدمهای بد شامل مزاحمهای خیابانی، کسانی که دردسر درست میکنند و اعضای گروههای خلافکار شرور هستند که معمولاً توسط شخصیتهای سطحی دیگری رهبری میشوند. نویسنده با ناامیدی میخواهد شما را متقاعد کند که آنها عمق دارند. او این کار را با دادن همان چشمان روانی کلیشهای و یک داستان پسزمینه ضعیف که از داستانهای بهتر قرض گرفته شده، انجام میدهد. هنگام مبارزه با این شرورها هرگز هیچ تردید اخلاقی وجود ندارد. کتک زدن کسی که از شما ضعیفتر و همچنین فردی شرورتر از شماست و به نظر میرسد هیچ توجیهی برای اعمال غیراخلاقیاش ندارد، هیچ چالشی ندارد. این ایرادی نداشت اگر چیز جالب دیگری در مورد داستان وجود داشت، اما اینجا هیچ چیز وجود ندارد. این مانگا پوچ است. نه هیچ حس و حالی دارد، نه شخصیتپردازی درستی، نه فضاسازی جذابی. هنر به طور ماهرانهای تصویرسازی شده است، اما صرفاً به دلیل اینکه در آناتومی و پرسپکتیو مهارت دارید، هنر شما را جذاب نمیکند. در حدود 60 فصلی که خواندم، هرگز پنلی نبود که نفس مرا در سینه حبس کند یا حتی کوچکترین تأثیری روی من بگذارد. فردا سعی میکنم صفحهای، صحنهای، لحظهای، شخصیتی، حرکتی را از این مانگا به یاد بیاورم. اما شکست خواهم خورد. باور کنید یا نه، با وجود و حتی به خاطر هنر آماتورش، اثر بسیار برتر است. حداقل نویسنده آن داستان تا حدودی جاهطلبی دارد. با این حال، شخصیتهای اصلی هم چندان بهتر از شخصیتهای منفی نیستند. به هر کدام از آنها مجموعاً دو احساس مجاز داده شده است که میتوانند بین آنها جابهجا شوند. هر چیز بیشتر از این انتظار زیادی است. تلاشهای نصفه و نیمه برای پرداخت شخصیت اصلی وجود دارد، اما از آنجایی که این اثر شبیه فنفیکشن نوشته شده است، هرگز متوجه نمیشوید که قرار است به کجا برسد. انگار نقص اصلی شخصیت او در همان فصل اول تشخیص داده شده و درمان شده است. بسیار جذابتر میشد اگر شخصیت اصلی آن را میپذیرفت و سعی میکرد بر آن غلبه کند، اما ما باید شاهد این تلاش خستهکننده و مشقتبار برای پیشرفت شخصیت باشیم. بیشتر اوقات، نحوه تعامل شخصیت اصلی با دنیا نشاندهنده یک نقص شخصیتی بزرگ نیست، بلکه فقط یک ناتوانی کلی در برقراری ارتباط اجتماعی است. باید به عنوان یک ویژگی بامزه و نه یک درد طاقتفرسا برای روح او تلقی شود. هیچ چیزی در بادشکن وجود ندارد که نتوانید آن را در اثر هنری بهتری پیدا کنید. اگر به دنبال اکشن خلافکارانه هستید، Crows یا Drop یا Nanba MG5 را بخوانید. حتی Out هم میتواند گزینه خوبی باشد. اگر به دنبال کمدی خلافکارانه هستید، A-Bout یا Be-Bop High School یا دوباره Crows را بخوانید. اگر به دنبال درام خلافکارانه هستید، Yankee Go to Juku یا Blue Spring را بخوانید. اگر به دنبال یک مانگای خلافکارانه کلیشهای هستید که همه این کارها را کمی بدتر انجام میدهد، اما به اندازه Wind Breaker خستهکننده نیست، Clover یا Sugarless را بخوانید. هیچ کدام از این مانگاها عالی نیستند، اما چندین گام از این اثر جلوتر هستند.در آخر، واضح است که مانگاکا به مد علاقه دارد. میتوانید آن را در صفحات بین فصلها در هر جلد و در رسانههای اجتماعی آنها ببینید. این خیلی جالب است و ای کاش آنها در داستان بیشتر از حس و حال مد خود استفاده میکردند. شخصاً علاقه زیادی به سلیقه آنها در مد ندارم، زیرا بیش از حد شبیه مد امن، گزینشی، دوستدار برند و رسانههای اجتماعی به نظر میرسد، اما حداقل چیزی است. اگر میتوانستم نصیحتی به آنها بدهم، این بود که کتاب بخوانند، از منطقه امن خود خارج شوند، به یک نقاشی نگاه کنند، از چیزی متأثر شوند و نوشتن فنفیکشن را متوقف کنند.
Gini-Gini: مستقیم به سراغ اصل مطلب میروم: این مانگا شباهت زیادی به آثار مجلهی Shounen Jump دارد. شخصیت اصلی یک شخصیت تَندِرِه (Tsundere) با ظاهری جذاب، گذشتهای غمانگیز و تمایل سیریناپذیر برای مبارزه با افراد قدرتمند است. او تنها به خاطر مبارزه با تمام «بانچوها» (مخفف رئیس گروههای خلافکار) به بدترین مدرسهی شیبویا میپیوندد، اما غافلگیری اینجاست: این اوباشان، در حقیقت، قهرمانانی هستند که محل زندگی خود را از دست «بانچوهای» واقعی نجات میدهند.بهترین ویژگی این مانگا، بدون شک، هنر آن است. مابقی اثر مجموعهای از کلیشههای مکرر مجلهی Shounen Jump است، از شخصیتها گرفته تا داستان. به نظر میرسد موفقیتِ مانگای "توکیو ریونجرز" تأثیر بهسزایی داشته و مجلهی Shounen Jump مجبور شده نسخهی خود از مانگای «بانچو» را بسازد، اما با تمام کلیشههای همیشگیشان!نمیدانم تا چه زمانی به خواندن ادامه خواهم داد، اما همچنان امیدوارم که با غافلگیریای روبرو شوم، هرچند بعید به نظر میرسد.
The1AndOnlyPro: **من خواننده و بینندهی پر و پا قرص انیمه و مانگای شونن بودهام. وانپیس، بلک کلور و غیره را دنبال کردهام. لزوما از این نوع انیمه/مانگاها خوشم نمیآید. آنها خوب هستند، اما به جز وانپیس، آنچنان فوقالعاده نیستند. اما در مورد این مانگا، باید بگویم اولین مانگایی بود که مرا تحت تاثیر قرار داد. من هم دورهای احساسی (Emo) را گذراندم که فکر میکردم تنها در مقابل دنیا هستم. و بعد یاد گرفتم که چطور به اطرافیانم تکیه کنم. این مانگا دقیقا همین درس را به شما میدهد. به شما در مورد ارزشها، اهداف و نحوهی رسیدن به آنها و همچنین هنرهای رزمی آموزش میدهد. خود من جوجیتسوی برزیلی کار میکنم و به همین خاطر با شخصیت سوئو-سان ارتباط برقرار میکنم. حالا میرسیم به نقد:
داستان: ۸ از ۱۰
صادقانه بگویم، این مانگا یک خط داستانی کلیشهای دارد. اما در زمینهی مقدمات داستان میدرخشد. جنگهای گروهی، با اینکه طرفداران خاص خود را دارد، سوژهی خیلی متداولی نیست. اما در این مانگا به خوبی پرداخته شده است. تعداد گروهها اضافی نیست، خبری از مواد مخدر و مسائل بیربط دیگر هم نیست. فقط درگیری دانشآموزان برای محافظت از شهرشان را روایت میکند.
در حین مبارزه، به شخصیتها به صورت عمیق پرداخته میشود و ضربات متنوعی به نمایش گذاشته میشود که از لحاظ بصری قابل درک است. حتی فلشبکهای برخی شخصیتها آنقدر غمانگیز است که باعث میشود اشک آدم دربیاید.
این داستان شبیه قهرمانِ «آستا» در بلککلور نیست که ناگهان قدرتی جادویی به دست میآورد. او برای رسیدن به هدفش سخت تلاش میکند و این قدرت در میدان مبارزه به یکباره ظاهر نمیشود. با این حال، برخی ممکن است مبارزات را بیش از حد تفکربرانگیز و بیمورد بدانند، که من هم تا حدودی با این نظر موافقم.
به نظرم میتوانست یک خط عاشقانه هم به داستان اضافه شود. دیدن رابطهی عاشقانه برای شخصیت اصلی (ساکورا) میتوانست جالب باشد، هرچند ممکن بود بر تمرکز اصلی مانگا تاثیر بگذارد.
مورد دیگری که برایم عجیب است، این است که داستان در یک مدرسه اتفاق میافتد. در یک مدرسه باید معلمانی هم حضور داشته باشند.
در کل، ساتورو نی (نویسنده) در زمینهی مقدمات و خط داستانی، کار خوبی انجام داده است.
هنر: ۱۰ از ۱۰
این یک مانگای هنرهای رزمی است. اما در به تصویر کشیدن فنون مختلف، عالی عمل میکند. ضربات پشت پا، ضربات کنار، ضربات چرخشی و حتی فنون پرتاب جودو، همگی به شکلی درخشان طراحی شدهاند.
در مقایسه با سایر مانگاهای هنرهای رزمی که متوجه نمیشوم چه اتفاقی در حال رخ دادن است، این اثر، هر تکنیک را به طرز فوقالعادهای به تصویر میکشد. این فوقالعاده است.
ساتورو نی حتی در صحنههای شلوغ هم به شکلی عالی، حرکات ترکیبی را به تصویر میکشد.
در صحنههای احساسی، تاثیرگذاری قابل توجه است. او حالات چهره را به درستی و بدون اغراق ترسیم میکند. اشکها، توجه به موها و جزئیات، همگی نقش مهمی در تاثیرگذاری صحنهها دارند و ساتورو نی این کار را به درستی انجام میدهد.
به طور کلی، طراحی و هنر ۱۰ از ۱۰ است، مخصوصا برای یک مانگای هنرهای رزمی.
شخصیتها: ۹ از ۱۰
شخصیتهای مانگا به خوبی پرداخته شدهاند. شما شخصیت اصلی پرشور را دارید که در نهایت درسی میگیرد و دوستی با اطرافیانش را میپذیرد. جودوکار و استراتژیست خونسرد، رقیبی که مجبور به همکاری با اوست، فردی که با وجود بیدست و پا بودن سعی در کمک دارد و فردی که محبوب دختران است.
شاید کلیشهای به نظر برسد، اما به درستی اجرا شده است. کار گروهی در این اثر بینظیر است و شخصیت ها
شاید کلیشهای به نظر برسد، اما به درستی اجرا شده است. کار گروهی در این اثر بینظیر است و شخصیتها با پیشزمینه و باورهای خود به طور عمیق بررسی میشوند.
با اینکه ممکن است این پیشزمینهها دیرتر در داستان آشکار شوند، اما به شما قول میدهم که صبر برای دیدن نحوهی روایت آنها ارزشش را دارد.
در کل، این مانگا یک 9 از 10 قوی است. این یکی از بهترین مانگاهایی است که تا به حال خواندهام. ترکیبی خوب از دوستی، خط داستانی جذاب و هنری که برای یک مانگای هنرهای رزمی قابل فهم است، به همراه شخصیتهای بهخوبی پرداخت شده. بدون شک این مانگا ارزش خواندن دارد.
نمره کلی من: 9
جهت مشاهده این بخش لطفا وارد اکانت خود شوید.