انیمه "معضل ارباب دیو: چگونه به همسر الفی خود عشق بورزیم؟" (Maou no Ore ga Dorei Elf wo Yome ni Shitanda ga, Dou Medereba Ii?)، به زودی در تاریخ 17 فروردین 1402، در دنیای فانتزی و عاشقانه غوطهور خواهد شد. این انیمه که توسط استودیو Brain's Base، سازنده انیمههای محبوبی مانند "Baccano!" و "Durarara!!"، ساخته شده است، بر اساس لایت ناولی به همین نام به قلم "کیوکی یومیزاوا" و "تاکهشی ناگایاما" اقتباس شده است. داستان انیمه حول محور "زگآن"، ارباب دیو قدرتمندی میچرخد که در یک مزایده، "نِفیلیا"، الفی زیبا و کمیاب را خریداری میکند. زگآن که در نگاه اول عاشق نِفیلیا شده است، با چالشی بزرگ روبرو میشود: چگونه به همسر جدید خود که از نژادی متفاوت است، عشق و صمیمیت ایجاد کند؟ ژانرهای فانتزی، اکشن و عاشقانه در انیمه "معضل ارباب دیو: چگونه به همسر الفی خود عشق بورزیم؟" به طور هنرمندانهای در هم آمیخته شدهاند. نبردهای هیجانانگیز، لحظات عاشقانه دلچسب و شخصیتهای جذاب، این انیمه را به تجربهای دیدنی برای مخاطبان تبدیل خواهند کرد. علاوه بر داستان جذاب و شخصیتهای دوستداشتنی، انیمه "معضل ارباب دیو: چگونه به همسر الفی خود عشق بورزیم؟" از موسیقی متن زیبایی نیز بهره میبرد. تیتراژ آغازین این انیمه با نام "SxWxL" توسط خواننده محبوب "Minami" و تیتراژ پایانی با نام "Yume no Tsuzuki" توسط خواننده "Aya Uchida" اجرا شدهاند.
اگر به دنبال انیمهای جذاب و سرگرمکننده هستید که ترکیبی از ژانرهای فانتزی، اکشن و عاشقانه باشد، انیمه "معضل ارباب دیو: چگونه به همسر الفی خود عشق بورزیم؟" را از دست ندهید. این انیمه در 12 ( غیر رسمی) قسمت، شما را به سفری هیجانانگیز و عاشقانه در دنیای فانتزی خواهد برد.
خلاصه داستان انیمه An Archdemon's Dilemma: How to Love Your Elf Bride:
در زمانی که جادوگر زگآن تصمیم میگیرد در مزایدهی فروش اجناس ارباب دیو مرده، مارکوزیاس، شرکت کند، انتظار پیدا کردن اشیایی با نیرویی وصفناپذیر را دارد. با این حال، او به جای آن با یک الف سفید موی کمیاب به نام نِفیلیا روبرو میشود و برای خرید او، علیرغم سردرگمی اطرافیان، کل داراییاش را خرج میکند. دلیل پنهان پشت این سرمایهگذاری زگآن، عاشق شدن او در نگاه اول به نفیلیا بود.متاسفانه، زگآن مشکلی دارد: او از لحاظ اجتماعی بیدست و پا است و نمیداند چگونه احساسات واقعیاش را ابراز کند، که منجر به سوءتفاهمهای زیادی بین او و همراه جدیدش میشود. با این حال، به تدریج آن دو شروع به درک یکدیگر کرده و عشق شکوفه میزند.
SiriusTimeKeeper: عشق / جادو / تسوندره
**هشدار: ** به دنبال یک مانگایی هستید که باعث قند خون بالا شود؟ همین حالا این مانگا را بخوانید!
من از همان فصل اول به این مانگا علاقهمند شدم. عناصر خلوص، عشق در نگاه اول و دست و پا چلفتی برای ابراز احساسات، مرا به طور کامل مجذوب کردند تا خواندن آن را ادامه دهم.
شخصیتها:
با این حال، با وجود تمام این نقصهای شخصیتی، هر دوی آنها قرار است این دیوارها را بشکنند و ماهیت واقعی و درونی یکدیگر را بیابند. چندین مبارزه و تعامل (در عین حال در هم آمیختن با عنصر "تسوندره") بین آنها یا روبرو شدن با آنها در فصلهای آینده به آنها کمک میکند تا معنای عشق و درک آن را پیدا کنند.
MAND4: غرق در کلیشه
این مانگا با وجود این که افتضاح مطلق نیست، مرتکب شاید بزرگترین گناه ممکن میشود: خستهکننده میشود.
بخش قابل توجهی از دلایل محبوبیت و فروش مانگاهای سبک ایسکایی بی کیفیت، صرف نظر از ضعیف بودنشان از تمام جنبههای قابل بررسی، این است که خواندن آنها چندان خستهکننده نیست. با این حال، این مانگا (که نفس راحتی برای طرفداران به شمار میرود چرا که ایسکایی نیست) به شدت خسته کننده میشود.
این مانگا آنقدر بر اساس کلیشههای تکراری بنا شده و قابل پیشبینی است که من تقریباً در همان ۱۵-۱۰ فصل ابتدایی میخواستم آن را رها کنم، اما به امید اینکه نویسنده صرفاً با کندی شروع کرده و در حال مقدمهچینی است، به خواندن ادامه دادم. با این حال، بعد از ۳۰ فصل به این نتیجه رسیدم که در همین دور باطل گیر کردهایم و هیچ پیشرفت و اتفاق جدیدی قرار نیست رخ دهد.
بزرگترین مشکل این مانگا، داستان ضعیف آن است. این داستان همان یاوههایی است که بارها و بارها خواندهاید: رمانهای سبک لایتنول با محوریت یک "ضدقهرمان" که در واقع هیچ ویژگی ضدقهرمانانهای ندارد. شخصیت اصلی آنقدر دوستداشتنی است که نمیتوان او را ضدقهرمان به حساب آورد و لقب "ارباب دیو" او صرفاً با حال و هوای جهان داستان توجیه میشود و (همانطور که در چنین داستانهایی معمول است) در نهایت مشخص میشود که، حدس بزنید، این کلیسا بود که شرور واقعی داستان بوده است.
در حالی که تعاملات شخصیت اصلی با دختر داستان میتوانند بامزه باشند، اما اینها برای من خیلی ساده و کودکانهاند، به خصوص با در نظر گرفتن این نکته که سن این دو نفر نوجوان نیست، بلکه بسیار بالاتر است.
علاوه بر این، داستان آنقدر تکرار میشود که خستهکننده است. بدون اسپویل قضیه، باید بدانید که بعد از گذراندن اولین قوس "مهم" داستان، متوجه خواهید شد که همین ساختار برای تمام قوسهای بعدی (حداقل تا جایی که من خواندهام) تکرار میشود.
نقاشی خوب است. در حالی که اکثر طراحیهای شخصیتها نسبتاً کلیشهای هستند و خود دنیای داستان نیز جای کار زیادی دارد، اما در کل تمیز است، کمی خاص به نظر میرسد و خوانایی آن عالی است.
شخصیتها نیز مانند داستان، با معرفی هر شخصیت، به تدریج بیمایهتر و خستهکنندهتر میشوند. در حالی که شخصیت اصلی کاملاً کلیشهای است (حتی وسوسه میشوم او را به طور واقعی "گری استو" صدا کنم)، اما حداقل آن "باحالی" نوجوانانهای دارد که او را تا حدی جالب نگه میدارد. با این حال، باقی شخصیتها بسیار کسلکنندهاند؛ دختر داستان به معنای واقعی کلمه فقط یک عروسک است که برای تایید نقش اصلی به عنوان یک پسر تنها و مهربان یا هر چیز دیگری وجود دارد. شخصیت او به طور کامل از شخصیت اصلی کپی شده و به قدری وابسته به او برای انجام هر کاری است که به سادگی خستهکننده و توهینآمیز به نظر میرسد.
به همین ترتیب، شخصیتهای زن دیگر نیز یا تکبعدی و خستهکنندهاند و یا شخصیتشان به طور کامل به شخصیت اصلی وابسته است. با اینکه راهبه مقدس (یا هر چیز دیگری) تا حدی زندگیای مستقل از شخصیت اصلی دارد، اما پیشرفت او پسرفت میکند و خب، مابقی داستان هم مشخص است.
شرورها نیز یا تکبعدی هستند یا بدتر از آن: نویسنده از “بد” نشان دادن شخصیتهای منفی میترسد، چرا که تقریباً همه آنها به طرف شخصیت اصلی جلب میشوند. بنابراین، اکثر "شرورها" در بهترین حالت سوءتفاهم شدهاند و در بدترین حالت، واقعاً شرور نیستند.
این مانگا، اشتباه نکنید، مانگای سرگرمکنندهای است و اگر به دنبال دور شدن از آشغالهای ایسکایی و خواندن یک اثر فانتزی هستید، میتوانید به سراغ آن بروید. این مانگا دارای رابطهای عاشقانه نسبتاً ساده، درامِ کمرنگ با وجود اینکه بیش از حد احساساتی است، صحنههای اکشن خوب، گروهی از شخصیتهای قابل لمس و اگر بتوانید از داستان آرام و تکبعدی آن چشمپوشی کنید، خواندن آسانی خواهد بود.
HyperbolaDegen: در زمان نوشتن این نقد، من ترجمه انگلیسی این مانگا را تا آخرین فصل خواندهام. خود مانگا فوقالعاده خاص نیست. شخصیت اصلی جالبی دارد، اما دنیای داستان یک دنیای فانتزی معمولی با شخصیتهای فرعی نسبتاً قابل فراموشی است.با این حال، هر بار که الف داستان ظاهر میشود، من میخواهم از شدت خوشحالی فریاد بکشم. احساسات او از طریق گوشهایش منتقل میشود و مانگا این موضوع را به بهترین شکل به تصویر میکشد. تنها به همین دلیل هم به شما توصیه میکنم این مانگا را بخوانید. از گوشهای احساسی این الف لذت ببرید، آنها بامزهترین چیزی هستند که تا به حال دیدهاید.
jarre: ماجراهای ارباب دیو و همسر جدیدش!
«مائو نو اوره گا دورِی ایلف و یومه نی شیتاندا گا، دئو مدربا ایی؟» (چگونه با همسر الفی خود عشق بورزیم؟) خواندنی سرگرمکنندهای است.
درسته که این مانگا انقلابی یا زمینگیر کننده نیست، اما من نمیتوانستم جلوی خودم را برای خواندن یکنفس آن بگیرم.
اساساً، شخصیت اصلی، زگآن، یک یتیم سابق است که از آن زمان به یک جادوگر قدرتمند تبدیل شده است. در این دنیا، جادوگران شرور شناخته میشوند، زیرا بدون تردید کارهای غیراخلاقی انجام میدهند. زگآن میخواهد با افزایش سطح قدرت عظیم فعلی خود، ارباب دیو شود، اما در عوض با نِفیلیا، یک دختر یتیم الف زیبا، که در مزایدهای برای هرکسی که حاضر به پرداخت باشد، فروخته میشود، ملاقات میکند. زگآن در نگاه اول عاشق میشود و او را با یک میلیون سکه طلا میخرد که تقریباً او را ورشکست میکند.
سپس با یک داستان عاشقانهی صمیمی روبرو میشویم که در نهایت نِفیلیا عاشق زگآن میشود و آنها اساساً زن و شوهر میشوند در حالی که خانوادهشان هر از گاهی با شخصیتهای خندهدار بیشتری گسترش مییابد.
به نظر من، عیب اصلی این مجموعه این است که زگآن عملاً یک «گری استو» است، کسی که به طور پیشفرض تمام نبردها را میبرد، تا جایی که حتی از هیچ موقعیتی که او و نِفیلیا در آن قرار میگیرند، ناراحت نمیشود.
اما اشکالی ندارد، زیرا قویترین بخش این مانگا شخصیتها و تعاملاتی است که با یکدیگر دارند. خودِ طرح داستانی چندان قابل توجه نیست، اما دیدن واکنش و رفتار این شخصیتها در هر موقعیتی که در آن قرار میگیرند جالبتر است. همچنین پویایی خانوادگی نِفیلیا، زگآن و بعداً فول فوقالعاده بامزه است.
اگر به دنبال مانگایی هستید که بتواند حال شما را خوب کند، این مانگا را توصیه میکنم. همچنین امتیاز اضافی برای طراحیهای عالیای که این مانگا ارائه میدهد.
جهت مشاهده این بخش لطفا وارد اکانت خود شوید.