یکی از تصورات رایج در مورد شخصیتهای شرور در انیمه این است که آنها تاریک و ناراحت هستند. در بسیاری از موارد، آنها به طور عمد به این شکل نوشته میشوند تا بهتر بتوانند نشان دهند که اعمال شرورانه آنها به خوشبختی آنها کمکی نمیکند. این ناراحتی نتیجه اعمال آنهاست و برای بیان تأثیر شرارت بر شخصیتها به کار رفته است.اما دشمنان دیگری هستند که زندگی خود را به بهترین شکل ممکن زندگی میکنند. آنها لذت میبرند از وحشتی که به دیگران وارد میکنند یا به سادگی از وجدانشان بیاعتنا هستند و هیچ روزی بدون لبخندی بر روی لبهایشان و شادی در قلبشان سپری نمیشود.
هشدار: این مقاله حاوی اسپویل میباشد
گالاند، شیطانی از تاریکترین نقاط جهان زیرین، در مجموعه انیمه Seven Deadly Sins، با وجودی که شیطان بود، شگفتآورانه خوشحال بود. او در پی ملیوداس بود و درست پس از ورود ده فرمانبردار به بریتانیا، بدون تردیدی پیگیری او را آغاز کرد و تنها شخصی بود که به آینده امیدوار بود.شخصیت بزرگتر از زندگی گالاند همچنین باعث شکست او شد. در شبی پرشور از نوشیدنی با ملسکولا، او بازیگوشانه به اسکانور چالش داد تا ببینند چه کسی توانایی تحمل بیشتری را دارد. با وجودی که او برای اولین بار حمله کرد، اما از خورشید اسکانور بهطور قابل توجهی ترسید و تحت دستور خودش تبدیل به سنگ شد.
با وجود اینکه نوی هاریمه، شخصیتی شرور و پیچیدهترین شخصیت انیمه Kill La Kill بود، به طرز شگفتآوری، شاداب بود. او در بین بدترین جرائم خود، مثل قتل پدر ریوکو یا تحقیر و استهزا به خاطر مرگ پدرش، میخندید.شخصیت نوی به خاطر اینکه به شدت بیاعتنا بود، بسیار آزاردهنده بود. ریوکو به یک سفر شخصی مهم نیاز داشت تا بتواند با او مقابله کند، اما حتی با این وجود، هنوز هم نتوانست انتقام پدرش را بگیرد. با توجه به اینکه نوی به درخواست راگیو خودش را فدا کرد، در نهایت او با انکار هرگونه فرصت برای انتقام از قهرمانان، به نوعی آخرین خنده را برد.
پگاسوس، خالق اصلی بازی Duel Monsters در انیمه Yu-Gi-Oh، به طبع یک لذتطلب بود و لذتهای سرگرمکننده را بیشتر از واقعیتهای سخت زندگی دوست داشت، که این شواهد از علاقهاش به هیولاهای مبتنی بر تون بود.با اینکه پگاسوس متوجه تهدیدی بود که یوگی و کایبا برای برنامههایش میبودند، اما هرگز اجازه نمیداد که آنها به او آسیب برساند. او به آنچه که ساخته بود، بسیار افتخار میکرد و به قدرت خود اطمینان داشت که تنها هنگامی نشانههای نگرانی را نشان میداد که یوگی راهی را برای دور زدن چشم میلنیومش پیدا کرد. پایان داستان پگاسوس شاید خوشایند نبود، اما در کل او یک زندگی شاد و بیهمتا داشت.
هیمیکو توگا، یکی از علاقهمندان سابق به استین و عضو لیگ شروران در انیمه My Hero Academia بود. برخلاف شیگاراکی بدخلق یا دابی انتقامجو، توگا معمولاً در حال خنداندن بود، حتی در مأموریتهای مرگبار. او به نبرد به عنوان "بازی کردن" اشاره میکرد و فکر میکرد حریفانش برای او جذابتر میشوند وقتی خون میریزند.دیدگاه تقریباً ناخودآگاه توگا از دنیای پیرامونش به او کمک کرد تا در شرایط نامطلوب لیگ، به خودش امیدوار باشد. پس از مرگ توایس، او مجبور شد تا رشد کند و درک کند که قهرمانان حرفهای واقعی دوستان او نیستند و هرگز هم نخواستهاند.
فلسفه زندگی منحصربهفرد کِنی آکرمن، شاید خوشبینترین شخصیت در انیمه Attack On Titan باشد. وی اغلب شرایط را جدی نمیگرفت و عضویت در پلیس نظامی را بهعنوان یک سرگرمی میدانست.کِنی بر این باور بود که به دنبال پیدا کردن رضایت و خوشبختی میتوان با انجام کاری که بهطور کامل لذت میبرید، به هدف خود دست یافت. در مورد کِنی، این به معنای جنگ بود، بهویژه زمانی که باعث پیشرفت بلندمدت وی میشد. در نهایت، کِنی بهندرت حالت نامساعدی داشت و فقط پس از دریافت اینکه رود ریس او را برای محافظت فریب داده بود، خشمگین شد.
تای لی در انیمیشن «آخرین باد افراز» به خدمت آزولا فراخوانده شده بود. او با هدایت سخت گیرانه آزولا در پی شکار آنگ و دوستانش بود، اما همواره سعی می کرد خوشحالی و شادی را برای گروه فراهم کند.پس از شکست پادشاهی سنگی، تای لی به وضوح به دلیل کارهایی که به نام امپراتوری آتش انجام داده بود، از این مسئولیت ها خود را فارغ نمی کرد. تنها به خاطر مای برای زوکو، که با او به عنوان زوج بود، اعتراض کرد. در این باره، تای لی بیشترین خوشبختی و معنا را در دفاع از دوستانش پیدا کرد.
مایور ممکن است شرورترین و قهرمان ترسناک هلسینگ باشد، اما او لذت بسیاری از انجام کارهایش میبرد. برای سازمان هزارهی او، نابودی لندن در واقع اولویت حیاتی نداشت. از ابتدا، او میخواست به اندازهی ممکن تعداد زیادی از مردم را کشته و به هر قیمتی که بود آسیبهای بیشتری برای هر کس که به دستشون میآمد به وجود بیاورد. به همین دلیل، مایور با وجود اینکه طرحهایش توسط آلوکارد و اینتگرا بهم ریخت، همواره با شادی و امیدواری عمل میکرد. حتی حمله قهرمانان به زپلین نیز برای او کافی نبود تا لبخند از لبانش بردارد زیرا او از مرگ نمیترسید. در پایان، باید گفت که تبدیل به یک ربات قدیمی، مایور را از ترس مرگ بی نیاز کرده بود.
اسپک، عضوی بسیار اختلالدار از زندانیان فراری بایکی بود. او بسیار ترسناک و وحشی بود و برای تجربه شکست، میتوانست مقاومت بسیاری را تحمل کند. با توجه به هدف نهایی او، چه از زندان گریختن چه از توسط هانایاما شکست خوردن، هر گونه آسیب را به عنوان فرصتی برای انتقام بیشتر در نظر میگرفت.علاوه بر جنگیدن، اسپک از انجام اعمال وحشتناک و تخریب برای پر کردن خستگیاش لذت میبرد. برخی از این اقدامات مبارزه بایکی و کوزوئه، حمله به پلیس و حتی نابود کردن مجسمه آزادی ایالات متحده بود.
دیدارا یکی از شخصیتهای شرور مجموعهی ناروتو است که در مقابل اکثر شخصیتهای شرور مجموعه با یک فلسفهی زندگی سخت گیرانه یا صدمهی جدی روانی روبرو نیست. به جای آن، او به طور کامل به هنر "انفجار" اختصاص داده بود. او ادعا میکرد که هر انفجاری که ایجاد میکند، یک اثر هنری است و برای اینکه تماشای آن بیشتر لذت بخش باشد، نباید طولانی مدت باشد.نگرش دیدارا با نگرش ساسوری که تلخ و پیوستگی به دائمی بودن را برای خود ترجیح میدهد، متضاد بود. اما هرگز هیچ چیز نمیتوانست دیدارا را اذیت کند، حتی مرگ در دست ساسکه یا بازگشتش به عنوان بندهی از مردگان محشور شده در دست دیدگاه او خیلی مهم نبود. به همین دلیل، او شاید خوشبختترین شخصیت شرور در کل مجموعهی ناروتو بود.
بلک بیرد، پرقدرتترین شخصیت شرور در «وان پیس» است که با این حال، زندگی را بسیار دوست دارد. در اولین حضورش در جایا، در کنار لوفی پای میخورد. بعد از دعوای بلامی، بلک بیرد سعی میکند با نقل قولی درباره رویاهای دوستداران دریانوردی، لوفی را تشویق کند.
عشق بلک بیرد به زندگی در بسیاری از جوانب با لوفی مشابه است. تنها تفاوت آنها در این است که بلک بیرد یک هیولای بیاخلاق است که برای رسیدن به جایگاه پادشاهی دزدان دریایی، از هرگونه اذیت و آسیبرسانی به دیگران دریغ نمیکند. بلک بیرد فکر میکند که عدم پایبندی به هرگونه محدودیت، به او آزادی و خوشبختی میدهد، اما با این کار دشمنانی از سرار جهان نیز پیدا کرده استو
جهت مشاهده این بخش لطفا وارد اکانت خود شوید.